یکی از جالبترین فرضیههای معاصر در پاسخ به این پرسش قدیمی است:
«چرا هنوز هیچ نشانهای از تمدنهای هوشمند فرازمینی نیافتهایم؟»
مطالعهای تازه که بهتازگی منتشر شده، دقیقاً به همین مسئله میپردازد و تلاش دارد توضیحی محتمل برای سکوت کیهانی ارائه کند. این پژوهش توسط دکتر رابین کربت (Robin Corbet)، اخترفیزیکدان مرکز فضایی گادرد ناسا و پژوهشگر ارشد دانشگاه مریلند انجام شده است. او در این تحقیق، بر اساس اصل «عادیّت بنیادین» بررسی کرده است که چرا ما تاکنون موفق به یافتن هیچ تمدن فناورانهی فرازمینی (ETC) نشدهایم و این اصل چگونه میتواند به روشنتر شدن این معما کمک کند.
پارادوکس فرمی؛ چرا هیچکس در کیهان پاسخ نمیدهد؟
پارادوکس فرمی یکی از معروفترین پرسشهای فلسفی و علمی در تاریخ علم است. انریکو فرمی، فیزیکدان برجستهی قرن بیستم، در دههی ۱۹۵۰ طی گفتوگویی ساده اما عمیق پرسید:
«اگر در کهکشان ما میلیاردها ستاره و احتمالاً میلیونها سیارهی قابل سکونت وجود دارد، پس همه کجایند؟ چرا نشانهای از حیات هوشمند نمیبینیم؟»
در دهههای اخیر، با پیشرفت تلسکوپهای قدرتمند، از جمله تلسکوپ فضایی جیمز وب (JWST)، جستوجو برای تمدنهای بیگانه وارد مرحلهای تازه شده است. با این حال، سکوت عمیق کیهان همچنان ادامه دارد. پژوهش دکتر کربت تلاش میکند نشان دهد که شاید پاسخ، نه در «غیبت کامل تمدنها»، بلکه در ساده و عادی بودن آنها نهفته باشد.
تعریف اصل «عادیّت بنیادین»
اصل «radical mundanity» یا عادیّت بنیادین بیان میکند که تمدنهای فرازمینی احتمالاً بههیچوجه خارقالعاده نیستند.
بهعبارتی، آنها ممکن است از نظر فناوری و فرهنگ، فقط کمی از انسانها پیشرفتهتر باشند — نه آنقدر که بتوانند ساختارهای مهندسی کیهانی، سفرهای میانستارهای یا سیگنالهای عظیم رادیویی ایجاد کنند.
از این دیدگاه، سکوت کیهان عجیب نیست، بلکه نتیجهی طبیعی محدودیتهای فناوری و کمبود تعداد تمدنهاست.
کربت در مقالهاش توضیح میدهد که شاید تمدنهای اندکی در کهکشان وجود دارند، و آنها نیز به سطحی از فناوری رسیدهاند که هنوز برای ما «غولآسا» نیست. در نتیجه، آثار و سیگنالهایشان آنقدر ضعیف است که فعلاً از زمین قابل شناسایی نیست.
بررسی تمدنها بر اساس مقیاس کارداشف
دکتر کربت در پژوهش خود از مقیاس کارداشف (Kardashev Scale) بهره گرفته است؛ ابزاری که تمدنها را بر اساس میزان انرژی قابل بهرهبرداریشان طبقهبندی میکند:
- تمدن نوع I: توانایی استفاده از کل انرژی موجود در سیارهی خود (مثل زمین).
- تمدن نوع II: توانایی بهرهگیری از کل انرژی ستارهی میزبان (مثلاً با ساخت سازهای مانند «دایسون اسفر»).
- تمدن نوع III: استفاده از انرژی کل کهکشان.
بر اساس فرضیهی عادیّت بنیادین، ممکن است بیشتر تمدنهای کیهانی هنوز در حد نوع I یا پایینتر باشند، یعنی از سطح ما تنها اندکی جلوتر. در این صورت، آنها توانایی ارسال سیگنالهای قوی یا ساخت سازههای عظیم را ندارند.
چرا خبری از رباتها و امپراتوریهای کیهانی نیست؟
یکی از پرسشهای رایج در پارادوکس فرمی این است که اگر تمدنهای هوشمند وجود دارند، چرا تاکنون کهکشان را با رباتهای کاوشگر پر نکردهاند؟
دکتر کربت توضیح میدهد که ساخت چنین ناوگانهایی نیازمند فناوری، انرژی و زمان بسیار زیادی است — چیزی که حتی تمدنهای کمی پیشرفتهتر از ما هم شاید نتوانند از پس آن برآیند.
او همچنین یادآور میشود که تمدنها ممکن است انگیزهی لازم برای «فتح کهکشان» را نداشته باشند؛ بهویژه اگر با مشکلاتی مانند منابع محدود، فروپاشی اجتماعی یا مرگ ستارهی میزبان روبهرو شوند.
نقش فناوری در کشف حیات هوشمند
کربت در پژوهش خود تأکید میکند که اگر تعداد تمدنهای فناوریدار در کهکشان کم باشد و سطح فناوریشان «معمولی» باقی بماند، شناسایی آنها تنها از طریق تابشهای ضعیف و تصادفی ممکن است.
به گفتهی او، شاید ما در آیندهی نزدیک، با ابزارهایی نظیر آرایهی کیلومتر مربعی (SKA) یا نسل بعدی تلسکوپهای رادیویی، بتوانیم چنین تابشهای نشتی را تشخیص دهیم. این تابشها همان سیگنالهایی هستند که تمدنها ناخواسته در حین فعالیتهای روزمرهی خود منتشر میکنند، نه سیگنالهای عمدی برای تماس با ما.
چهار فرضیهی اصلی دربارهی تمدنهای کیهانی
در پایان، دکتر کربت چهار سناریو را مطرح میکند و توضیح میدهد که یکی یا چند مورد از آنها احتمالاً نادرست است:
- تمدنهای زیاد با فناوری بسیار پیشرفته وجود دارند.
- تمدنهای اندک با فناوری بسیار پیشرفته وجود دارند.
- تمدنهای زیاد با فناوری عادی وجود دارند.
- تمدنهای اندک با فناوری عادی وجود دارند.
او معتقد است محتملترین گزینه، ترکیبی از مورد ۳ و ۴ است:
کهکشان تنها شامل تعداد اندکی تمدن با فناوری معمولی است — نه بسیار زیاد و نه فوقالعاده پیشرفته.
بازاندیشی در پارادوکس فرمی
دکتر کربت در جمعبندی پژوهش خود مینویسد:
«پارادوکس فرمی ممکن است زمانی حل شود که بپذیریم کهکشان تنها حاوی شمار محدودی از تمدنهای فناورانه است؛ تمدنهایی که گرچه از زمین پیشرفتهترند، اما هنوز فاصلهی زیادی با سطح “فراعلم” یا مهندسی ستارهای دارند. در این صورت، نه امکان ساخت چراغهای قدرتمند کیهانی فراهم است و نه ارسال کاوشگرهایی برای پیمایش کل کهکشان.»
او در ادامه پیشبینی میکند که اگر چنین تمدنهایی واقعاً وجود داشته باشند، کشف تابشهای ضعیف آنها در آیندهای نهچندان دور ممکن خواهد بود.
پیامدهای فلسفی و علمی
پژوهش دکتر کربت تنها یک بحث اخترفیزیکی نیست؛ بلکه مفهومی فلسفی نیز دارد.
اگر تمدنهای کیهانی بهراستی «عادی» و محدود باشند، آنگاه بشریت ممکن است یکی از معدود تمدنهایی باشد که به سطحی قابلتوجه از پیشرفت رسیده است.
در چنین حالتی، وظیفهی ما نه فقط جستوجو برای دیگران، بلکه حفظ و ارتقای تمدن خودمان است تا شاید روزی به آن سطح از توانایی برسیم که بتوانیم صدایمان را در گسترهی کیهان بلندتر کنیم.
در انتظار پاسخ کیهان
اصل عادیّت بنیادین، دیدگاهی واقعگرایانه و درعینحال آرامشبخش است:
شاید جهان پر از حیات هوشمند باشد، اما نه از نوعی که داستانهای علمیتخیلی وعده میدهند.
شاید تمدنها در سکوت، در گوشههای دوردست کهکشان، درگیر چالشهای خود باشند — درست همانگونه که ما هستیم.
و همانطور که دکتر کربت در پایان مقالهاش میگوید:
«زمان نشان خواهد داد که آیا اصل عادیّت بنیادین میتواند سکوت کیهان را توضیح دهد یا نه. اما در هر حال، ما باید به کاوش خود ادامه دهیم — چون این همان کاری است که علم انجام میدهد.»
پس همچنان باید آسمان را نگریست، گوش سپرد و جستوجو را ادامه داد — شاید روزی صدایی از دوردست پاسخ دهد.





