تناقض فرمی بر این واقعیت استوار است که کهکشان ما دارای صدها میلیارد ستاره است، که بسیاری از آنها احتمالاً میزبان چندین سیاره هستند. این تعداد زیاد سیارهها ما را وادار میکند نتیجه بگیریم که حیات باید فراوان باشد و برخی از این حیاتها باید به سطحی از هوشیاری مانند ما رسیده باشند. حتی اگر تنها درصد کوچکی به تمدنهای فضانورد پیشرفته تبدیل شوند، باز هم باید تعداد قابل توجهی از آنها وجود داشته باشد. بخش متناقض ماجرا این است که اگر این درست باشد، باید شواهدی وجود داشته باشد؛ ما باید نشانههایی از حضور آنها ببینیم یا حتی تا به حال با ما تماس گرفته باشند. اما چنین چیزی ندیدهایم.
پیشنهادهای متعددی برای حل این تناقض ارائه شده است. یکی از اصلیترین آنها این است که حیات فراوان نیست و تمدنهای پیشرفته بسیار نادرند. ما ممکن است تنها تمدن موجود باشیم. همچنین نظریه «فیلتر بزرگ» وجود دارد که میگوید یک مرحله حیاتی برای تبدیل شدن به تمدن فضانورد که قادر به گسترش در کهکشان باشد، غیرقابل عبور است. این مرحله میتواند شامل یک فاجعه طبیعی، نابودی ناشی از جنگ یا پیشرفت تکنولوژیکی مانند تکینگی هوش مصنوعی باشد.
مقیاس کارداشف و فرضیات موجود
مفهوم مقیاس کارداشف نیز به این تناقض مرتبط است. این مقیاس پیشرفت تکنولوژیکی گونهها را از نوع ۱ تا نوع ۳ ارزیابی میکند. تمدن نوع ۱ میتواند از تمام انرژی موجود در یک سیاره استفاده کند، در حالی که تمدن نوع ۲ قادر است همین کار را برای یک ستاره انجام دهد و تمدن نوع ۳ انرژی کل یک کهکشان را مهار میکند. این مقیاس چارچوبی برای اندیشیدن درباره تمدنها در مقیاسهای زمانی بسیار طولانی است.
اما پژوهش جدیدی توسط لوکاش لیکاوتسان، محقق مرکز هوش مصنوعی و فرهنگ در دانشگاه نیویورک شانگهای، این فرضیات را زیر سؤال میبرد. مقاله او با عنوان «چمن جهان: بازاندیشی درباره تکنوسفر، تاریخ سیارهای و پایداری با تناقض فرمی» به بررسی دیدگاههای تازهای میپردازد.
حل تناقض از منظر پایداری
لیکاوچان به راهحلی که توسط جیکوب حقمصری و ست باوم ارائه شده، اشاره میکند. راهحل آنها که به عنوان «راهحل پایداری» شناخته میشود، میگوید که رشد سریع الگوی پایداری برای توسعه نیست. از این منظر، مقیاس کارداشف بیمعنا میشود. هیچ تمدنی نمیتواند از تمام انرژی موجود در سیاره، ستاره یا کهکشان خود استفاده کند، زیرا رشد مورد نیاز برای رسیدن به چنین سطحی غیرقابل پایدار است.
لیکاوچان بر این باور است که تکنوسفر فقط یک لایه گذرا است و نمیتواند تا ابد رشد کند. پیشرفت مداوم تکنولوژی ممکن است ناپایدار باشد. او همچنین به این نکته اشاره میکند که تاریخ بشری مبتنی بر فرضیات جانبدارانهای است که بر گسترش استعماری و پیشرفت فناوری سریع تأکید دارد.
چمن جهان: استعارهای برای بازاندیشی
لیکاوچان از استعاره «چمن جهان» که در رمان علمی-تخیلی «سولاریس» اثر استانیسلاو لم آمده است، استفاده میکند. این استعاره به این معناست که انسانها بخشی از جهانی گستردهتر هستند و تاریخ جامعه بشری روی زمین ممکن است فقط یکی از اشکال ممکن در کیهان باشد.
اخلاقیات سیارهای و تکنوسفر پایدار
از دیدگاه لیکاوچان، تنها تکنوسفر موفق آن است که به زیستسپهر بازگردد و با شرایط سیارهای سازگار باشد. او پیشنهاد میکند که رویکردهای اخلاقی جدیدی مانند «اخلاقیات سیارهمحور» را دنبال کنیم.
به این ترتیب، تمدنهای پیشرفته ممکن است به گونهای وجود داشته باشند که با محیط زیست خود همسو شده و در نتیجه غیرقابل تشخیص از طبیعت باشند. این دیدگاه نه تنها فرضیات ما درباره تمدنهای فرازمینی، بلکه درک ما از آینده تمدن انسانی را نیز تغییر میدهد.