ایالات متحده و چین تنها کشورهای قدرتمند و ثروتمند جهان نیستند، و البته تنها کشورهایی هم نیستند که در فضا فعالاند. مثلاً روسیه را داریم که البته این روزها حسابی درگیر مسائل خودش است، پس فعلاً چیز زیادی دربارهاش برای گفتن وجود ندارد.
بسیاری از کشورها یا فضاپیماهای مستقل خود را توسعه دادهاند، یا از گزینههای اشتراکی در راکتهای سنگینبر آمریکایی و چینی استفاده کردهاند.
در سال ۱۳۸۵، آژانس فضایی ژاپن (JAXA) مدارگرد موفقی را به فضا فرستاد؛ درست در زمانی که چین هم مأموریت “چانگئه ۱” را آماده میکرد. در سال۱۳۸۶ نیز هند با مأموریت “چاندریان-۱” وارد رقابت شد؛ مأموریتی که عمدتاً یک مدارگرد بود اما بهنوعی هم روی ماه فرود آمد، چون دارای برخوردگری بود که بهطور عمدی به سطح ماه کوبیده شد.
در سال ۱۳۹۲، لوکزامبورگ هم وارد ماجرا شد! این کشور کوچک با مأموریتی بهنام “ماموریت یادبود مانفرد” وارد صحنه شد. این مأموریت توسط یک شرکت خصوصی به رهبری مؤسس فقید آن انجام شد و همراه با “چانگئه ۵” بر روی راکت لانگ مارچ ۳C پرتاب شد. فضاپیما ابتدا از کنار ماه عبور کرد و سپس وارد مداری شد که در نهایت در سال ۱۴۰۱ (حدس میزنیم!) به برخورد با سطح ماه ختم شد. این مأموریت از دو جهت قابلتوجه بود: اول، حضور لوکزامبورگ در عرصهی ماه، و دوم، اینکه نخستین فضاپیمای خصوصی بود که بهطور موفق از کنار ماه عبور کرد.
در سال ۱۳۹۸، هند نیز مدارگرد دیگری را به دور ماه فرستاد، اما تلاشش برای فرودگر و مریخنورد بینتیجه ماند.
در سالهای اخیر کشورهای بیشتری به این مسابقه وارد شدهاند: از کرهجنوبی گرفته تا ژاپن، آژانس فضایی اروپا، مکزیک، روسیه، پاکستان، امارات متحده عربی و دیگران. ترکیب این مأموریتها هم طبق معمول، شامل موفقیتها و شکستهای فراوان بوده است. مثلاً در سال ۱۴۰۱، مأموریت “هاکوتو-R” ژاپن که همراه با یک مریخنورد اماراتی بود، دچار خطای نرمافزاری شد که باعث شد ارتفاع از سطح ماه را اشتباه محاسبه کند. در نهایت ارتفاع صفر شد — اما نه به آن شکلی که باید!
با اینحال، هنوز هیچ انسانی به ماه نرفته است. نباید دستکم گرفت که فرستادن انسان به ماه چقدر پیچیدهتر از مأموریتهای رباتیک است. تاکنون، تنها ایالات متحده و چین برنامههایی تا حدی واقعگرایانه برای بازگرداندن انسان به ماه در بازهای قابلقبول زمانی دارند. پس سایر کشورها چه باید بکنند؟
پاسخ ساده است: باید طرفی را انتخاب کنند.
هر دو کشور (آمریکا و چین) برنامههای قمری خود را برای همکاری با دیگر کشورها باز گذاشتهاند — البته با شرط رعایت قوانینشان. این همکاریها از اشتراک در ظرفیت پرتاب، در ازای پول، گرفته تا توسعهی مشترک تجهیزات کلیدی، را شامل میشود.
در سوی آمریکا، پروژهی “آرتمیس” شامل همکاریهایی با آژانس فضایی اروپا، ژاپن، آلمان، ایتالیا، اسرائیل، کانادا و حتی برنامهی فضایی دبی است.
از طرف دیگر، ناسا در حال تلاش است تا کشورهای بیشتری را به امضای “توافقنامههای آرتمیس” ترغیب کند؛ نسخهای بهروز از پیمان فضایی ۱۳۴۵، که اجازهی استفادهی اقتصادی از ماه (مثل استخراج منابع) را میدهد، البته در فضایی مسالمتآمیز و با همکاری بینالمللی. تاکنون ۴۳ کشور این توافق را امضا کردهاند؛ از جمله مکزیک، کانادا، بیشتر کشورهای آمریکای جنوبی، بخش زیادی از اروپا، هند و استرالیا. این توافقنامه با عنوان “اصول همکاری در اکتشاف و استفادهی غیرنظامی از ماه، مریخ، دنبالهدارها و سیارکها برای اهداف صلحآمیز” شناخته میشود — با این استثنا که اشارهای به سیارات بیرونی (مثل زحل و مشتری) ندارد، پس اگر قرار باشد “جنگهای فضایی” داشته باشیم، ظاهراً باید آنجا برگزار شوند!
اما یک نکتهی مهم: دو کشور بزرگ این توافقنامه را امضا نکردهاند — بله، چین و روسیه. تعجبی ندارد که آنها علاقهای به برنامهای که به اعتماد به ایالات متحده متکی است، ندارند. در سال ۱۴۰۰، این دو کشور پروژهی خودشان را راهاندازی کردند: ایستگاه بینالمللی تحقیقاتی قمری — برنامهای که ظاهراً هدفش ساخت پایگاهی دائمی بر سطح ماه است، اما در عمل بیشتر تلاشی است برای ایجاد وزنهی تعادلی در برابر سلطهی پروژهی آرتمیس.
از آن زمان، کشورهای متعددی به این طرح چینی-روسی پیوستهاند: آذربایجان، بلاروس، مصر، نیکاراگوئه، صربستان، پاکستان، آفریقای جنوبی، تایلند، ونزوئلا، قزاقستان و… سنگال! ممنونیم سنگال، نمیدانیم دقیقاً چه چیزی قرار است اضافه کنی، اما خوشحالیم که به جمع پیوستهای!
پروژهی آرتمیس همیشه با رهبری فضانوردان آمریکایی پیش خواهد رفت، و قطعاً اگر چین زودتر به ماه برسد، مطمئن میشود که یکی از شهروندان خودش اولین گام را بردارد. اما با گسترش همکاریها و رقابت برای تبدیل شدن به شریک کلیدی، معلوم نیست در نهایت کدام کشور فرصت خواهد یافت پرچم خودش را روی ماه بکوبد.